بهش گفتم دوسم داري
خنديد و گفت آره
بهش گفتم برام مي ميري
بازم خنديد و گفت آره
بهش گفتم بزرگترين كاري كه دوست داري برام انجام بدي چيه؟
اين دفعه فقط خنديد
الان سالهاي ساله كه از اون روز و از اون سوال و جوابها مي گذره و خبري ازش نيست
آره بزرگترين كاري كه دوست داشت براي من انجام بده فراموش كردن من بود
واي از اين زندگي...........
:: بازدید از این مطلب : 133
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6